نیلوفر برومند آی قصه
قصه صوتی کوکانه | آی قصه: قصهی امروز دربارهی فیل کوچولوییه که از شنا کردن در برکه میترسه و دوست نداره آببازی کنه. تا اینکه سر و کلهی یک قورباغه پیدا میشه و با یک سنگ جادویی، ترس فیل کوچولو رو از بین میبره.
✍️ نوشتهی معصومه پیریایی
🎙 قصهگو: نرگس آهازان
👩🎨 تصویرگر: نیلوفر برومند
هزارقصه | داستان های صوتی کودکانه
– اپلیکیشن آیقصه | اپل پادکست | کست باکس –
این قصه از هزارقصه در کتاب قصههای حیوانکی – جلد ۴، منتشر شده است.
شما میتوانید این کتاب را از اینجا تهیه کنید.
متن قصه:
یکی بود یکی نبود، فیل کوچولو با مامان و باباش، توی یه جنگل سرسبز و قشنگ، همراه با فیلهای دیگه به خوبی و خوشی زندگی میکردند. گلهی فیلها، نزدیک محل زندگیشون برکهی آبی داشتند که توی فصل بهار و پاییز که بارون زیاد میبارید، پر از آب میشد و فیلها توی روزهای گرم تابستون توی برکه آبتنی میکردن.
بچهها توی برکه بازی میکردن و بزرگترها خرطومهاشون رو از آب پر میکردن و رو سرشون آب میپاشیدن. اما بچهها! فیل کوچولوی قصهی ما یه مشکلی داشت! فیل کوچولو از آب میترسید و دوست نداشت توی برکه بازی کنه. اون همهش فکر میکرد برکه عمیقه و ممکنه توی برکه غرق بشه. هرچی بابا و مامان بهش میگفتن که «اشتباه میکنی، آب ترس نداره…» باز هم فیل کوچولو میترسید و حاضر نمیشد بره تو آب.
یه روز دوستهای فیل کوچولو، همهباهم تصمیم گرفتن که با هم به برکه برن و با هم بازی کنن. فیل کوچولو هم همراهشون رفت. اما چون از آب خوشش نمیاومد، کنار برکه نشست و نرفت توی آب. دوستای فیل کوچولو همه با هم پریدن توی آب و شروع به بازی کردن. اونا روی هم آب میپاشیدن و با خرطومهاشون همدیگه رو خیس میکردن؛ اما فیل کوچولو همینجوری کنار برکه نشسته بود و غصه میخورد. در همین لحظه چند تا برگ گل نیلوفر که روی آب ولو بودن تکون خوردن و از زیر اونها، یه قورباغهی سبز بامزه پرید بیرون و گفت: «قوررر… قوررر…»
فیل کوچولو به قورباغهی سبز نگاه کرد و هیچی نگفت. آخه داشت غصه میخورد!
قورباغهی سبز گفت: «آقا فیله! پاشو بیا با هم بازی کنیم.»
فیل کوچولو گفت: «من میترسم! تو چطوری از آب نمیترسی؟»
قورباغه گفت: «من یه سنگ جادویی دارم که هرکی اونو داشته باشه از هیچی نمیترسه!»
بعد قورباغه پرید توی آب و چنددقیقهی بعد، با یه سنگ براق فیروزهایرنگ برگشت بالا. سگ رو نشون فیل کوچولو داد و گفت: «اگه تو هم میخوای نترسی، باید سنگ خودتو پیدا کنی.»
فیل کوچولو گفت: «از کجا؟»
قورباغه گفت: «از همینجا…»
فیل کوچولو آرومآروم اولین قدم رو توی آب گذاشت و رفت جلو. کمی که رفت جلو، یهو دید قورباغهی سبز داره بهش میخنده. فیل کوچولو گفت: «آقا قورباغه! چرا داری میخندی؟»
قورباغه گفت: «قوررر… قوررر… دیدی ترس نداشت؟! تو که سنگ جادویی احتیاج نداری! همین الانم وسط برکهای و آب فقط تا زانوهاته!»
فیل کوچولو هم قاه قاه خندید و با خرطومش یه عالمه آب پاشید روی قورباغه و کلی آببازی کردند.
* هزارقصه چیست؟
«هزارقصه» یکی از سری تولیدات صوتی آی قصه است که در هر فایل صوتی آن یک قصهی مستقل کوتاه برای کودک روایت میشود. این قصهها سریالی نیستند و تنها در همان یک قسمت جریان دارند. قصههای هزارقصه، تماما توسط تحریریهی آیقصه تولید میشوند و تمامی حقوق مربوط به این قصهها اعم از چاپی و نشر آنلاین آن برای آیقصه محفوظ است. دیگر قصههای هزارقصه را اینجا بیابید.