زندگینامه

معرفی منوچهر احترامی و روز جهانی حسنی نگو بلا بگو

هم‌خوانی شعر کودکانه حسنی نگو بلا بگو از منوچهر احترامی

به گزارش شرکت دنیای کودکان آی‌قصه؛ شعر کودکانه ی حسنی نگو بلا بگو را همه شنیده‌ایم؛ شعری درباره‌ی پسرکی که ناخن‌هایش را کوتاه نمی‌کند، رویش را نمی‌شوید و به حمام نمی‌رود. حسنی، شخصیت کودک در این ترانه، بعدها به کتاب‌های دیگری از نویسندگان مختلف راه پیدا کرد و در خاطره‌ها ماند. اما اولین حضور او در ادبیات کودک به‌واسطه‌ی منوچهر احترامی بود؛ نویسنده‌ی کودکی که هرچند دیر معروف شد اما بسیار محبوب مانده است. امروز را به مناسبت تولد منوچهر احترامی روز جهانی حسنی نگو بلا بگو نام گذاشته‌ایم!

منوچهر احترامی در ۱۶ تیرماه ۱۳۲۰ در تهران متولد شد. پدربزرگ پدری‌اش بین ایران و قفقاز به تجارت مشغول بود و بیشتر مردان خاندانش “میرزا” یعنی با سواد و اهل حساب کتاب بودند. او از دانشکده‌ی حقوق دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد، اما به‌سراغ طنزپردازی و نویسندگی رفت. در ادامه چند خطی درباره‌ی این نویسنده‌ی کودک به نقل از منوچهر احترامی؛ نویسنده کودکی که دیر معروف شد بخوانید.



شاگرد اولی با نمره اخلاق سه

منوچهر احترامی فرزند اول خانواده بود و یک خواهر و برادر کوچکتر داشت که بعدها در حقشان پدری نیز کرد. شیطان بود و درسخوان و با وجود شاگرد اول بودن نمره اخلاق چهارم دبستانش سه شد. در سال ۱۳۳۳ به دبیرستان اقبال رفت و سیکل اولش را گرفت و سیکل دوم را در همانجا ثبت نام کرد اما او را به دبیرستان مروی منتقل کردند.

منوچهر احترامی می گوید در ابتدا در رشته ریاضی درس می‌خوانده اما به قدری شیطان بوده که اخراجش کرده‌اند و هیچ مدرسه دیگری که آوازه منوچهر احترامی را شنیده بودند ثبت‌نامش نمی‌کردند و به ناچار به مدرسه مروی رفته است. پس از مروی به دبیرستان دارالفنون رفت و دبیران و همشاگردی‌ها در مدرسه مروی و در مدرسه دارالفنون تاثیر به سزایی در رشد ذوق ادبی او داشتند. منوچهر از هوش سرشاری برخوردار بود و قبول شدن در رشته حقوق دانشگاه تهران در همان سال اول و بدون کوچکترین زحمتی نشان‌دهنده آن است.



خاطره‌ای از منوچهر احترامی

کتاب‌های منوچهر احترامی مناسب تمام سنین است. سفرهای فلفلی و مرغش که دور ایران را می‌گردند هم برای کودکان جذاب است و هم فردی سن و سال دار را سرگرم می‌کند. خود منوچهر احترامی خاطره‌ای می گوید که نشان‌دهنده‌ی همین موضوع است. این خاطره مربوط به زمانی است که به نمایشگاه کتاب رفته بوده و در آنجا با مردی ۲۷ ساله برخورد می‌کند که بچه نداشته و به دنبال کتاب حسنی نگو یه دسته گل می‌گشته است. این جوان به منوچهر احترامی می‌گوید که کتاب را برای پدرش می‌خواهد، پدری که وقتی او کودک بوده کتاب حسنی را برای او خوانده و حالا در ایام پیری دوست دارد بار دیگر آن کتاب را بخواند.



فراخوان شعر کودکانه ی حسنی نگو بلا بگو

آی‌قصه مدتی قبل با انتشار فراخوان «حسنی نگو بلا بگو؛ به روایت شما»، دوستداران منوچهر احترامی را به هم‌خوانی شعر کودکانه ی او دعوت کرد. امروز به بهانه‌ی سالروز تولد این نویسنده، یاد و خاطره‌ی او را گرامی می‌داریم؛ او که نگاه کودکانه‌ای پشت سبیل‌های پرپشت داشت و برای ما جهانی پر از شعرهای ساده و شیرین و سرگرم‌کننده ساخت.






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *