گل تابستانی مهدیه قاسمی
قصه صوتی کوکانه | آی قصه: در یک دشت بزرگ و پرگل و سرسبز جوانهکوچولویی زندگی میکرد که برگهای صورتی قشنگی داشت. اما با تمام زیباییاش، آنقدر ریز و کوچک بود که هیچکس او را نمیدید و جوانه کوچولو همیشه سعی میکرد کاری کند که او هم بین گلها دیده شود.
✍️ نوشتهی نفیسه نصیران
🎙 قصهگو: یاشار ابراهیمی
👩🎨 تصویرگر: مهدیه قاسمی
بخشی از قصه:
یک روز صبح جوانهکوچولوی صورتی با سر و صدای دو تا آدم از خواب بیدار شد. خودش را کج و راست کرد و شاخههای گل قدبلند کناریش را کمی این طرف و آن طرف کرد و بالاخره صورت آدمها را دید. یک مرد مهربان دید که ریشش کمی سفید شده بود و یک پسر کوچولو که موهای کوتاهاش را کج شانه کرده بود و کمی غمگین به نظر میآمد. جوانه کوچولو شنید که گل زرد کناریش گفت: «دارن دنبال گل تابستانی میگردن».
جوانه کوچولو با خودش گفت: «با من که کاری ندارن!»
اپلیکیشن اندروید آیقصه | وباپ برای iOS
* هزارقصه چیست؟
«هزارقصه» یکی از سری تولیدات صوتی آی قصه است که در هر فایل صوتی آن یک قصهی مستقل کوتاه برای کودک روایت میشود. این قصهها سریالی نیستند و تنها در همان یک قسمت جریان دارند. قصههای هزارقصه، تماما توسط تحریریهی آیقصه تولید میشوند و تمامی حقوق مربوط به این قصهها اعم از چاپی و نشر آنلاین آن برای آیقصه محفوظ است. دیگر قصههای هزارقصه را اینجا بیابید.