زندگینامه

زندگینامه جانی روداری به روایت آی‌قصه

زندگینامه جانی روداری را در سایت آی قصه بخوانید

سپیده بیگدلی، نویسنده‌ی اپلیکیشن قصه های کودکانه آی قصه: سال ۱۳۶۴ بود که یک کتاب کودک دوست‌داشتنی و خواندنی به اسم «کیک آسمانی» در ایران ترجمه شد. کتابی که نوشته‌ی یک نویسنده‌ی ایتالیایی بود و با ترجمه‌ی زنده‌یاد پیروز ملکی آمده بود تا برای بچه‌ها داستان یک کیک غول‌پیکر را تعریف کند. بعدها کتاب‌های بیشتری از این نویسنده به ایران آمدند و خبر از ظهور یک چهره‌ی خلاق و مهم در ادبیات کودک جهان دادند. حالا جانی روداری برای گوش‌ها و چشم‌های بچه‌‌های ایرانی، نامی آشنا و دوست‌داشتنی است؛ چه بچه‌های دیروز، چه بچه‌‌های امروز و به‌احتمال زیاد حتی بچه‌ها فردا، با قصه‌های شیرین و بامزه‌ای خاطره دارند که نام این نویسنده‌ی ایتالیایی محبوب رویشان نوشته شده است. نویسنده‌ای که شیفته‌ی نوشتن برای کودکان بود و می‌گفت: «دوست دارم من را به‌عنوان نویسنده‌ی کودک بشناسند.» اما قصه‌ی این نویسنده‌ از کجا شروع شد؟

زندگینامه جانی روداری نویسنده بزرگ کودک و نوجوان

سال ۱۹۲۰، شمال ایتالیا

جوانى فرانچسکو روداری بیست‌وسوم اکتبر سال ۱۹۲۰ متولد شد؛ در امه‌نیا، دهکده‌ای واقع‌شده در شمال ایتالیا و در خانواده‌ای معمولی و صمیمی. جانی روداری نه ساله بود که پدرش را از دست داد ولی همان حضور کوتاه پدر ارمغان‌های زیادی برای پسر داشت؛ عشق، عطوفت، نگاه به آدم‌هایی که دیده نمی‌شدند، شنیدن صداهایی که شنیده نمی‌شدند و مهر نسبت به حیوانات، یادگارهای پدر بودند که تا آخر عمر همراه جانی ماندند.

جانی روداری به دنیای کلمه‌ها پا می‌گذارد

سال‌ها گذشتند و جانی روداری را به ۱۸ سالگی رساندند. او در این سن از مدرسه‌ی تربیت معلم فارغ‌التحصیل شد؛ چند سالی را به تدریس به کودکان ابتدایی گذراند و بعد از آزادی ایتالیا وارد حرفه‌ی روزنامه‌نگاری شد. تدریس در مدرسه، پای روداری را به دنیای بچه‌ها باز کرده بود. از سال ۱۹۴۵ در کنار روزنامه‌نگاری، داستان‌هایی هم برای کودکان می‌نوشت و این شروع مسیری بود که به خلق چند تن از مهم‌ترین آثار ادبیات کودک و نوجوان رسید.

جانی روداری در روزنامه‌های مختلفی مقاله می‌نوشت؛ بعضی از این مقاله‌ها هم با دنیای کودکان و ادبیات کودک در ارتباط بودند. او بعد از شناختن داستایفسکی و بقیه‌ی نویسنده‌های بزرگ، کتابی به نام «دفتر فانتزی‌ها» نوشت که در مورد هنر داستان‌نویسی بود.

ماجرای پیازچه و ترانه‌های کودکانه؛ ورود رسمی به دنیای ادبیات کودک

انتشار ماجرای پیازچه و ترانه‌های کودکانه در سال ۱۹۵۱ جانی روداری را رسماً به‌عنوان نویسنده‌ی جدید ادبیات کودک معرفی کردند. نویسنده‌ای که با داستان‌هایش فریاد می‌زد حرف‌های مهمی برای بچه‌ها دارد و لابه‌لای قصه‌های بامزه، می‌خواهد برایشان دنیایی با دیوارهای شادی و سقف خنده بسازد. در دنیایی که روداری برای بچه‌ها ساخت، خبری از قوانین خشک و سخت و زشتی‌های دنیای آدم‌بزرگ‌ها نبود؛ او از داستان‌ها کمک می‌گرفت تا به بچه‌ها یاد بدهد زندگی کنند؛ به معنای واقعی کلمه.

از زبان داستان‌ها

هرکدام از داستان‌های جانی روداری آمده بودند تا قصه‌ای تعریف کنند و حرفی بزنند؛ «ماجرای پیازچه»، ماجرای جنگ با حاکم خوشگذران و فاسدی به نام لیمو و ایستادن در مقابل ظلم است، «جلسومینو در سرزمین دروغگوها» به بچه‌ها یاد می‌دهد دروغ گفتن اشتباه بزرگی است، «همه‌چیز با یک تمساح شروع شد» شامل نقدهای اجتماعی است و هر کدام از داستان‌های دیگر هم چیزی برای یاد دادن دارند.

عشق، عنصر پررنگ زندگی جانی روداری

جانی روداری عاشق شغلش بود؛ عاشق نوشتن برای کودکان و ساختن قصه های کودکانه. همین عشق بود که باعث شد روداری تنها به خلاقیت و توانایی نویسندگی‌اش بسنده نکند و راه بیفتد دنبال تحقیق و پژوهش در مورد کودکان. او مدت‌‌ها در مورد مسائل تربیتی و آموزش کودکان مطالعه کرد تا به دنیای آن‌ها نزدیک‌ و نزدیک‌تر شود.

روداری دوست نداشت نویسنده‌ی گوشه‌نشین و بی‌خبر باشد؛ به مدرسه‌ها سر می‌زد و داستان‌های چاپ نشده‌اش را برای بچه‌ها می‌خواند تا مدام بهتر و بهتر بنویسد. این شیفتگی و پیگیری باعث شد داستان‌های او در قلب و یاد بچه‌های سرتاسر دنیا زنده بمانند. جانی روداری از فانتزی کمک می‌گرفت تا به واقعیت‌های روزمره‌ی زندگی کودکان بپردازد؛ او می‌گفت به کمک فانتزی می‌توانیم واقعیت‌ها را تغییر دهیم و آن‌ها را از این‌همه خسته‌کننده و ناعادلانه بودن نجات دهیم.

کارهایی هست برای هیچ‌وقت؛ مثل بر پا کردن جنگ!

صلح، یکی از عنصرهای پررنگ آثار روداری و آرمان و رویای جانی روداری بود. روداری منتقد و مخالف سرسخت جنگ بود. او جنگ و مصیبت‌ها و سیاهی‌هایش را می‌شناخت و با آن زندگی کرده بود؛ دو دوستش در جنگ کشته شده بودند و برادرش به اسارت درآمده بود.

در دنیای شاد آقای نویسنده جنگ، خشونت و نامهربانی جایی نداشت؛ از تنبیه متنفر بود و می‌خواست بچه‌ها دنیایی شاد و رها را تجربه کنند. از نگاه او «کارهایی هست برای روز/ مثل شستن دست‌ها، درس خواندن، بازی کردن/ میز ناهار را چیدن/ کارهایی هست برای شب/ مثل چشم‌بستن و خوابیدن/ رویاهای شیرین داشتن/ گوش‌هایی برای نشنیدن/ کارهایی هست برای هیچ‌وقت/ نه روز، نه شب/ نه در دریا، نه در خشکی/ مثلاً برپا کردن جنگ!»

جانی روداری و شکستن مرزها

از ویژگی‌های آثار جانی روداری شکستن مرزها بود؛ مرزهای جغرافیایی،‌ مرزهای سنی و مرزهای سلیقه‌ای. داستان‌های او به زبان‌های زیادی (حدود شصت زبان) ترجمه شده‌اند، توسط گروه‌های سنی مختلف خوانده شده‌اند و توانسته‌اند روی لب سلیقه‌های مختلف لبخند بیاورند. روداری مرز زمان را هم زیر پا گذاشت و هنوز، سال‌ها بعد از مرگش خوانده می‌شود، تحسین می‌شود و الهام‌بخش است.

اسم جانی روداری بعد از مرگش از پشت کتاب‌ها بیرون آمد و روی صدها پارک، خیابان، کوچه و کودکستان نشست؛ از آثارش فیلم‌های مختلفی ساخته شد و زندگی‌اش دست‌مایه‌ی مستندها قرار گرفت. در کشورهای مختلف مراسم‌های مختلفی برای زنده نگه داشتن یادش برپا شد و در ایران هم صدوهفتادوششمین شب بخارا به این نویسنده اختصاص داشت و با همکاری بنیاد فرهنگی ملت و سفارت ایتالیا از این نویسنده یاد شد.

قصه به مثابه‌ی معلم

از نگاه جانی روداری، قصه‌ها فقط قصه نیستند، بلکه محفلی برای شناخت و لمس زندگی‌اند. او در مصاحبه‌ای در مورد نقش قصه‌ها گفته بود: «من معتقدم وقتی کودکی به قصه‌ای گوش می‌دهد، به ذهنش رو می‌آورد و از یک لحاظ ساختار تصورش را مورد بررسی قرار می‌دهد؛ برای خود ابزاری در تصویر می‌سازد که برای شناخت دنیا اجتناب‌ناپذیر است. این ابزار یاری‌اش می‌دهد تا بتواند در برابر دنیا و مسائلش رفتاری خلاق داشته باشد. پس قصه، یک نقش‌ آموزشی غیرقابل جایگزین دارد، حتی نقشی در شکل‌گیری طرز تفکری منطقی و علمی… قصه به درد ریاضیات می‌خورد، هما‌ن‌طوری که ریاضیات هم به درد قصه می‌خورد! قصه برای شعر، موسیقی، خیال‌پردازی… و در یک کلام برای تمام انسانیت لازم است، نه فقط برای آن‌هایی که خیال‌پردازان حرفه‌ای هستند…

قصه برای یک انسان کامل، لازم است. اگر جامعه‌ای بر پایه تولید هر چه بیشتر فقط به یک انسان نیمه‌‌کامل نیاز دارد، این به معنای آن است که جامعه بدی است و باید تغییرش داد. برای تغییر آن، نیاز به انسان‌های خلاقی است که توان استفاده از تصوراتشان داشته باشند.»

جانی روداری معلم بود و قصه‌هایش ضمن روایت داستانی شیرین، درس می‌دادند؛ به کودکان درس می‌دادند، به پدر و مادرها درس می‌دادند و به سیاست‌مدارها درس می‌دادند.

جایزه‌ی هانس کریستین اندرسن برای اولین بار در ایتالیا

روداری اولین نویسنده‌ی ایتالیایی بود که جایزه‌ی هانس کریستین اندرسن را به خانه برد. این جایزه در سال ۱۹۷۰ به پاس سال‌ها تلاش در دنیای ادبیات کودکان، به او اهدا شد.

می‌توانید برای آشنایی با هانس کریستین اندرسن یادداشت «جوجه اردک نویسنده» را نیز بخوانید.

جانی روداری از نگاه بزرگان ادبیات

ایتالو کالوینو: روداری چنان قدرتی در به کار بردن ابزار بیان و استفاده از آن برای کار آموزش در رابطه با تصور و خیال دارد که هیچ نویسنده دیگری به توان او نمی‌رسد.

توللیو ده مائورو: روش مخصوص او در بازی با کلمات، روش ویژه او در فرو ریختن و پایه‌گذاری مجدد زبان قراردادی، اهمیت بسزایی دارد.

بخشی از سخنرانی روداری در سال ۱۹۷۱ به مناسبت بزرگ‌داشت روز جهانی کودک

«خانم‎ها و آقایان

هنوز دولتی که به مذاق من خوش بیاید روی کار نیامده است

اگر من می‌‎توانستم دولت تعیین کنم آن دولت چنین شکلی داشت:

یک وزیر شیر قهوه، برای این که همه روزشان را به خوبی شروع کنند

با معاون وزیر در امور بیسکویت

یک وزیر دیگر برای مربا

اما اگر احیاناٌ روزی حتی تنها یک شهروند هم بدون صبحانه بماند، آن وقت دیگر هیچ! وزیر فوراٌ به زندان خواهد افتاد.

خب واضح است که یک وزیر اسباب‌بازی و یک وزیر نیم‌چاشت هم انتخاب می‌‎کنم و به جای وزیر جنگ، وزیر صلح می‌‎گذارم.

حالا اگر از سخنرانی من خوشتان می‌‎آید برایم دست بزنید.»

خداحافظی آقای نویسنده از کره‌ی زمین

۱۵ آوریل سال ۱۹۸۰، روز خداحافظی آقای نویسنده با کره‌ی زمین بود. بچه‌های زیادی برای مراسم خداحافظی آمدند؛ دور تابوت نویسنده‌ی محبوبشان حلقه زدند و نقاشی‌ها و نوشته‌هایشان را روی تابوتش چسباندند. روی یکی از کاغذها نوشته شده بود: خیلی متاسفم، چون دیگر نمی‌توانی برایمان داستان بنویسی! با این‌حال زندگی شصت‌ساله‌‌ی جانی روداری پر از قصه‌ها و اقداماتی بود که مرگ به‌شان راهی نداشت. سال‌ها تلاش روداری برای ساختن جهانی زیبا برای کودکان او را در مقابل مرگ واکسینه کرده بود.

روداری با کره‌ی زمین خداحافظی کرد اما هنوز در داستان‌هایش، در یاد بچه‌های سرتاسر جهان و در تاثیراتش در زندگی کودکان زندگی می‌کند. داستان‌ها ماندند تا اسم خالقشان را زنده نگه دارند و حرف‌هایش را به گوش نسل‌های بعدی برسانند.

آثار ترجمه‌شده‌ی جانی روداری

  • کیک آسمانی  
  • داستان‌های تلفنی
  • بنفشه‌ای در قطب
  • قصه‌ها و افسانه‌ها
  • قصه‌هایی برای یک لبخند
  • داستان‌هایی برای سرگرمی 
  • داستانک‌های آلیس دختری که نمی‌خواست بزرگ شود        
  • همه‌چیز با یک تمساح شروع شد 
  • ماجراهای پیازچه
  • هفت اثر از «جانی رُوداری»
  • آواره‌های کوچک
  • جلسومینو در سرزمین دروغگوها
  • جیب در تلویزیون و داستان‌های کرات دیگر 
  • داستان‌های ماشین تحریر
  • مارکو و میکرو
  • بارُون لامبرتو، دو چهره داشت 

اگر دوست دارید با زندگی نویسندگان کودک و نوجوان و بزرگان ادبیات و هنر آشنا بشوید، سری به بخش زندگینامه به روایت آی‌قصه بزنید. برای شروع پیشنهاد می‌کنیم مطلب روز جهانی حمید جبلی را در سایت آی قصه بخوانید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *