این اثر در بخش «قصه» مسابقهی «من و ویروس» پذیرفته شده است.
اگر این اثر را دوست دارید، میتوانید در پایین همین پست، آن را لایک کنید و یا نظرتان را بنویسید.
| برای شرکت در مسابقه اینجا را بخوانید |
| دیگر آثار شرکتکننده در مسابقه را اینجا ببینید |
قصه ویروس خنده
میخوام یه قصه براتون بگم. میخوام خودمو بع شما معرفی کنم، من ویروسم. ویروس خنده. ویروسیام که خیلی خوبم، از اون ویروسهای بدجنس که وقتی سراغمون میاد مریضمون میکنه از اونا نیستم، من یه ویروس جدیدم. نیاز به قرص و آمپول ندارین ، نیاز به دکتر رفتن ندارین، نیاز به اینکه ماسک بزنیم و دستکش بپوشیم نداریم ، اخه بچهها بعضی از ویروسها هستن که آدمو مریض میکنن. بیحال میکنن باعث میشه ما داروهای تلخ بخوریم و مجبور بشیم ماسک و دستکش بزنیم که بعضی وقتا یع ةدمهای بدی پیدا میشن که ماسک و دستکش رو میدزدن به ماها نمیدن پنهان میکنن، اون موقع ماها خیلی مریض میشیم. ولی اگه من تو بدن شما بچهها و مامان باباهاتون برم شماها فقط و فقط میخندین، اگر شماها بخندید با خندههاتون منو به اطرافیانتون هم انتقال میدین. اونام کلی میخندن و شاد میشن. لطفا ماسک و دستکش نپوشین چون منو باید به هم انتقال بدین تا همه همه بچهها و همه ایران بخندن. دوستای خوب من لطفا برای انتقال من به هم کافیه بخندید تا به بقیه دوستانتون هم از ویروس خنده انتقال بدین تا اونا هم بگیرن و بخندن. دوستون دارم همیشه بخندین.