آی قصه: در سالهای اخیر تمایل والدین به داشتن کودکان هنرمند بسیار افزایش یافته است. در این راستا موسسه فرهنگی هنری آیقصه نشستی با حضور علیاصغر سیدآبادی و پوریا عالمی برگزار کرده است که در بخشهای ابتدایی آن، درستی آموزش هنر به کودکان و تاثیر این آموزش بر خلاقیت کودک بررسی شد. در بخش آخر این نشست، مهمانان و میزبان، فاطمه فرهاد، دربارهی ارتباط آموزش هنر به کودک با جهانیبینی او گفتوگو کردهاند.
پیشنهاد میکنیم ابتدا گزارش بخشهای اول و دوم نشست را بخوانید.
بخش اول: آموزش هنر به کودکان؛ آری یا خیر؟
بخش دوم: چطور خلاقیت کودکان را نابود کنیم؟
ویدئوی بخش سوم نشست را ببینید. در ادامه گزارش آن را نیز میتوانید بخوانید.
آموزش رسمی همهی آموزش و پرورش نیست
بخش سوم نشست آموزش هنر به کودک با سخنان علیاصغر سیدآبادی شروع میشود: «من فکر میکنم ما اگر به بحث نظام آموزش و پرورش برگردیم و خانواده را هم در آن ببینیم، در گذشته آموزش رسمی همهی آموزش و پرورش نبود، یعنی کودکان به دلیل ساختار محلهای در شهرها و روستاها که کماکان به همان صورت است، بخش زیادی از وقتشان در کوچه و خیابان و پارک و محل بازی سپری میشد و این فضاها خودش آموزش داشت؛ کودک در آنها پرورش پیدا میکرد و چیزهای مهمی را در عمل یاد میگرفت. چیزهایی که هنوز در بحثهای آموزش و پرورش مسئلهی مهمی به شمار میرود، یعنی آموزش در خود جامعه صورت میگرفت.
اتفاقی که امروز به ویژه در کلانشهرها رخ داده است این است که کودکان از کوچه و خیابان جمع شدند و کنترل و زندانی شدند. حالا به ندرت شما در کوچه و خیابان کودکان را میبینید که در حال بازی باشند، یک جور احساس عدم امنیتی وجود دارد. بخشی از آموزش در کوچهها و خیابانها اتفاق میافتاد که خوشبختانه در روستاها هنوز وجود دارد، اما در تهران اگر بخواهیم صدای کودکان را بشنویم باید به یک گوشهی فضای بازی پارکها برویم، ولی اگر از پنجره بیرون را نگاه کنیم کودکان را نمیبینیم.
این اتفاق در آموزش و پرورش شاید از اشکالات آموزش و پرورش رسمی هم مهمتر باشد، چون در خیابان و کوچه بودن آموزشهایی را منتقل میکند که امکان تجربه را فراهم میکند. در مورد چیزی که آقای عالمی میگویند در کوچهها آموزش سرمشقی نبود، بلکه کودک از تجربه یاد میگرفت. در مواجههی مستقیم با جامعه آموزش میدید و این اشکالی است که به وجود آمده است.»
دنیای دیجیتال، آموزش و پرورش جدید
علیاصغر سیدآبادی، مهمان نشست دربارهی آموزش هنر و علم به کودک در عصر دیجیتال میگوید: «حالا کودکان به سرزمین دیگری رفتهاند که دنیای دیجیتال نام دارد، آموزش و پرورش جایگزین الان فضای دیجیتال است. این فضا هم بسته به کودکان بسیار متنوع است و به اندازه کوچه و خیابان قبلی اهمیت دارد. این فضا تحت سلطهی بزرگسالان است ولی هرچه کودک بزرگتر میشود دنیای اینترنتیاش از زیر سلطهی ما خارج میشود و نمیتوانیم کنترلش کنیم. این سرزمین آموزش الترناتیو یا جایگزین را فراهم میکند. اگر در گذشته ما میبینیم کسانی از دل همین آموزش و پرورش برآمدند بخشیاش به همین دلیل بوده و بخش دیگر در خود مدرسه توسط معلمان، مدیران و مدارس باذوق اتفاق افتاده که نمیتوانیم انکارش کنیم. گاهی وجود یک فرد، یک معلم در مدرسه با رویکردی متفاوت، موثر است. یعنی آن آموزش جایگزین در دل آموزش و پرورش رسمی بوده است.
اگر شما به زندگینامه افراد صاحبنام بهخصوص هنرمندان نگاه کنید، میبینیم معلمهای بهیادماندنی در زندگیشان هستند که مواجههشان با آموزش متفاوت بوده است. یک بخش رسمی از دوره قبل از انقلاب طراحی شد که فکر میکردند آموزش و پرورش رسمی چیزی کم دارد که مربوط به خلاقیت است. من با آقای عالمی موافقم، اگر همهی چیزهایی که به ما یاد میدهند یاد بگیریم، تهش آدم مهمی نمیشویم، تهش آدمی میشویم که همهي اینها را حفظ است، یعنی الان با وجود هارد و کامپیوتر اصلا نیازی نیست که ما این اطلاعات را در ذهنمان انبار کنیم.»
سیدآبادی: نگرش علمی و هنری مهمتر از خود دانش است
سیدآبادی معتقد است: «الان در آموزش روش مهم است، راه کسب چیزی مهم است نه خود آن دانش. در واقع نگرش علمی و هنری مهم است. نهادهایی هم در کنار آموزش و پرورش در ایران بوده که بسیار اهمیت داشتهاند، مثلا عباس کیارستمی و افرادی از این قبیل بخشی از تجربههایشان را در کانون پرورش فکری کسب کردهاند یا در کتابخانهها. حسنی داشت که فرد میتوانست در کتابخانه عضو شود و در کتابخانه آموزش میدید. بعد از انقلاب اشتباهی کردند و کتابدار را تبدیل به مربی کردند؛ در حالی که قبلا آموزش در کتابخانه اتفاق میافتاد. این اشکال ناشی از نگاه آموزش و پرورش بود که وارد کانون شد.»
آموزش هنر به کودک و فایدههای آن
علیاصغر سیدآبادی، مهمان نشست آموزش هنر به کودک میگوید: «الان ما در وضعیتی هستیم که در واقع خانوادهها، پدر و مادرها و… به دلایل مختلفی که گفتیم، به این نتیجه رسیدهاند که کودکانشان باید آموزش هنری ببینند. ما باید بررسی کنیم هنر چه فایدهای برای کودک دارد؟
تجربه
من فکر میکنم کارکردهای هنر تنها یکیاش مقدمهی هنر حرفهای است که خیلی هم کمرنگ است، یعنی ما الزاما وقتی کودکان را به کلاس نقاشی میفرستیم، به این دلیل نیست که در آینده نقاش بزرگی شوند. یکی از وجوهی که هنر میتواند برای کودکان فراهم کند، امکان تجربه کردن است، تجربهی ساختن و خراب کردن. خود تجربه کردن آموزش است، یعنی کودکان در دل تجربه آموزش میبینند.
خلاقیت
بخش دیگر بحث خلاقیت است؛ هنر خلاقیت آموزش میدهد ولی خلاقیت تنها در هنر نیست، مثلاً اگر شما یک مهندس فنی شوید، در آن حوزه هم فرد خلاقتری میشوید. هنر درواقع ما را خلاقتر میکند و امکان پرورش خلاقیت را فراهم میکند، خلاقیتی که میتواند علمی باشد، یعنی اختراع تنها حاصل دانش نیست، دانش به علاوه خلاقیت. مثلا پزشکی که درسش را خوب خوانده است مریضها را درمان میکند ولی پزشکی هم داریم که علاوه بر خوب خواندن درس عنصر خلاقیت هم دارد و میتواند داروی جدید کشف کند، روشهای جدید درمان کشف کند و از پزشکی به علوم دیگر پل بزند. پس هنر میتواند دانش به علاوه خلاقیت را در ما تقویت کند، کودکان این وجه از تواناییشان افزایش پیدا کند.
تمایز
وجه دیگر این است که آدمها از تمایز لذت میبرند و هنر این احساس را در اختیارشان قرار میدهد، این تمایز شکل آسیبزنندهای هم میتواند داشته باشد که تفاخر و پز دادن است. البته من اینها را تفکیک میکنم چون تمایز مثبت است. اما این تمایز شکل تفاخر هم میتواند داشته باشد، مثلا یک پیانو گوشهی خانه بگذاریم و از کودک بخواهیم یک آهنگی هم بزند. در هر خانوادهای یکی از این دلایل پررنگتر است و ممکن است در خانوادهای چند کارکرد پررنگ باشد؛ یعنی من بگویم کودکم به کلاس برود، چه بسا نقاش شد و اگر نشد تجربهای کسب میکند و خلاقیتش تقویت میشود.»
تقویت خلاقیت با آموزش هنر به کودک
سیدآبادی معتقد است خلاقیت را نمیشود مستقیما آموزش داد اما با آموزش هنر به کودک میتوان خلاقیت او را هم تقویت کرد. او اینگونه توضیح میدهد: «یکی از وجوهی که هنر، آموزش و آموزش رسمی برقرار میکند و نقش خانوادهها در آن مهم میشود، بحث تجربه کردن و خلاقیت است. خلاقیت را نمیشود در کلاس آموزش خلاقیت آموزش داد، ولی میتوان آن را با هنر تقویت کرد؛ آنهم نه لزوما به شکل مستقیم، شما ممکن است بروید کلاس نقاشی ولی بعدا مهندس یا پزشک خلاقی بشوید. این وجوه باعث شده الان در دنیا به هنر به شکل یک ابزار یا رویکرد آموزشی هم نگاه شود؛ مثلا با هنر ریاضی و علوم درس میدهند و همزمان استعداد هنریشان درک میشود. بعضی از خانوادهها خودشان متوجه این مسئله شدهاند و بعضی از خانوادهها هم میتوانند بر اثر همین گفتوگوها و مدارس با این بحث آشنا شوند.
یکی از مشکلات ما مدارس است که قبلا فکر میکردند اگر کسی مثلا کتاب غیردرسی بخواند، درسش ضعیف میشود ولی اخیرا یک آزمونهایی طراحی شدهاند؛ مثل آزمون پرز که یک آزمون بینالمللی است و ایران از دهه هفتاد پیوسته در آن شرکت میکند. این آزمون برای بچههای کلاس چهارم برگزار میشود، چون در این دوره خواندن کامل میشود و کودک خوانندهی مستقل میشود و میتواند متن را بخواند، درک کند و نگاه انتقادی داشته باشد. در واقع دو آزمون وجود دارد یکی پرز است و در واقع مهارت خواندن را میآزماید و متاسفانه ما ایرانیها از موقعی که شرکت کردهایم، همیشه از آخر در رتبه سوم چهارم بودهایم.»
تاثیر قصه و شعر بر عملکرد کودکان
علیاصغر سیدآبادی در ادامه نشست آموزش هنر به کودک اشارهای به سرگرمیهایی مانند قصه و شعر میکند و میگوید: «ولی در کنار این آزمون مطالعاتی انجام میشود و دادههایی فراهم میکند. این دادهها نشان میدهد خانوادهای که در خانه بیش از صد کتاب غیردرسی داشته باشد، عملکرد بهتری در سواد خواندن دارد و سواد خواندن پایهی تمام سوادهاست. ما الان تازه متوجه میشویم چرا مثلا زیستشناسی خوب یاد نمیگرفتیم، چون پایهی این مسئله سواد خواندن بود. متغیر دیگر این است که کودکانی که به قصد سرگرمی شعر یا قصه میخوانند هم عملکرد بهتری در سواد خواندن دارند، کودکانی که کتابخانه میروند نیز در این زمینه بهتر از سایر کودکان دارند، کسانی که نگرش مثبتی به کتاب دارند نیز به همین صورت هستند. البته در ایران ما همه نگرش مثبت داریم ولی انجام نمیدهیم!
طبق این آزمونها مشاهده شده هر کس در کودکی شعر و داستان میخواند، ریاضی و علومش نیز بهتر میشود، در مورد فعالیتهای هنری هم به همین صورت است. در دوران ابتدایی کودکانی که فعالیت هنری بیشتری دارند، کتابخوانترند و مشارکت فرهنگی دارند وضعیت درسی بهتری دارند.
از تمام این مسائل نتیجه میگیرم که این وجه هنر تنها برای هنرمند شدن نیست، تاثیری در تمام زندگی کودکان دارد و از اهمیت زیادی برخودار است و ما باید هنر را جدی بگیریم و در حدی که در مدرسهها وجود دارد بسنده نکنیم. اگرچه الان آموزشهای هنری گران هستند ولی عرصهی هنر آنقدر گسترده است که شما با دست خالی هم میتوانید خلق هنری کنید و این نکتهایاست که مدارس و خانوادهها میتوانند به آن توجه کنند. ما با چهار سنگ هم میتوانیم اثر هنری خلق کنیم و خیلی از هنرمندان بزرگ و صاحبنام از همین روش استفاده کردهاند. اگرچه نگرانیهایی وجود دارد که هنر به تفاخر مرتبط شده اما به نظر من هنر عرصهای بسیار فراخ است که میتوانیم روی بخش دیگرش تکیه کنیم.»
تاثیر هنر در آینده و جهانبینی کودک
مهمان دیگر نشست آموزش هنر به کودک پوریا عالمی است. او اشارهای به تاثیری که آموزش هنر به کودک میتواند بر جهانبینی او داشته باشد، میکند و اینگونه توضیح میدهد:
«من خیلی نتیجهگرا نیستم و فکر میکنم کارها را حتما نباید برای رسیدن به نتیجهای انجام دهیم. بنابراین نمیتوانم راحت بگویم من اگر در کودکی موسیقی، ریاضی، علوم یا نقاشی یاد بگیرم، چه تاثیری در آیندهام خواهد داشت. من فکر میکنم وقتی ما بزرگ میشویم، برایندی از چیزهایی هستیم که رویمان تاثیر گذاشتهاند. یعنی ما در نهایت خیلی قابل تفکیک نیستیم و ممکن است از یک خط پشت یک ماشین تاثیر بیشتری بگیریم تا اینکه دو سال مهمترین رمانهای جهان را بخوانیم. این مسائل دادهمحورند و نمیتوانیم قاطع در موردش صحبت کنیم؛ وقتی زندگی هنرمندها و دانشمندان را نگاه میکنیم میبینیم شبیه آدمهای معمولی هستند، یعنی خیلی قابل تفکیک نیستند و ممکن است در زندگی به نظر ما آدمهای باحال یا ناجوری باشند. مهم این است که من وقتی زیست خودم را پیش میبرم، حتما با معیارهایی که برای خودم تعریف کردهام، وضعیتم مناسب است وگرنه تغییرش میدادم.
اما اینکه آیا هنر در آیندهی کودکان تاثیر دارد یا خیر من فکر میکنم هنر و خلاقیت اگر سرمشقی باشند هیچ تاثیری ندارند، همانطور که ریاضی و فیزیک تاثیری در آیندهشان ندارد. ولی اگر رویکرد ما در ارائه مفهوم متفاوت شود، یعنی بیاییم راجع به مفهوم ریاضی و فیزیک و دین و زندگی و خانواده و عشق و هنر و هرچیزی با کودک حرف بزنیم و بگذاریم خودش آن را بسط بدهد نه اینکه ما الگو و سرمشقش باشیم، احتمالا این آدمها در بزرگسالی با جهانبینی متفاوتی با جهان اطرافشان رشد میکنند، و وقتی حرف میزنند، لباس میپوشند، راه میروند و مینشینند و چیزی میگویند، احساس میکنید این کار از جای دیگری بیرون آمده است، انگار نتیجهی یک جریان دیگری است.
من فکر میکنم شاید باید روی بازتعریف کردن مفهوم خلاقیت و هنر و علم فکر کنیم، فکر کنیم که شاید باید خودشان و مفاهیم را بسط دهند نه اینکه سرمشق بگیرند. »
موسسه فرهنگی هنری آیقصه با برگزاری نشستهایی تحت عنوان شصتنشست بهعنوان بخشی از مسئولیت اجتماعی خود سعی دارد در افزایش سطح آگاهی مخاطبان خود و والدین جامعه سهیم باشد. این نشستها با موضوعاتی مرتبط با کودکان تشکیل میشوند که آنها را از لینکهای زیر میتوانید دنبال کنید.
نشست فرزندپروری و روانشناسی کودک
آیا برنامه کودک دهه شصت ترسناک بود؟
اهمیت قصه در رشد و شکلگیری شخصیت کودک