امروز، ۸ اکتبر، روز ملی کودک است و هرچند برای تیم اپلیکیشن قصه های کودکانه آی قصه تمام سال به کودکان اختصاص دارد، اما این مناسبت بهانهای است که یادآوری کنیم بچهها هم هر چند آدم کوچولو هستند و ممکن است با خودمان فکر کنیم فعلا چندان متوجه اوضاع نیستند، اما آنها هم به اندازه ما حق و حقوق دارند. کودکان ممکن است کوچک باشند اما بخش زیادی از جمعیت جامعه را تشکیل میدهند، جامعهای که بهطور قطع آیندهاش وابسته به نحوه تربیت همین آدمکوچولوهاست. و این گفته اصلا شعاری نیست، بلکه واقعیتی است که بسیار نادیده گرفته میشود. پس در این یادداشت تصمیم داریم به یکی از مسائل مهم مرتبط با کودکان و حضورشان در جامعه بپردازیم و درباره خواستهای مهم، یعنی شهر دوستدار کودک صحبت کنیم. یادداشتی که خواهید خواند توسط مهسا نوروزی و فاطمه فرهاد، نویسندگان مجله کودک نوشته شده است.
شهر دوستدار کودک یا شهر کودکستیز؟
اینکه دنیای ما آدمبزرگها جایی برای بچهها ندارد، نه یک جملهی ساده، که یک واقعیت در عصر حاضر است. واقعیتی دردناک که در کشور عزیزمان ایران نمودهای بسیاری میتوان برای آن برشمرد. ما به بهانه روز ملی کودک به سراغ موضوع شهر دوستدار کودک که یکی از بزرگترین مشکلات بچههاست رفتهایم و همچنین سعی داریم توجهتان را به ویژگیهایی که باعث میشود بسیاری از آدمبزرگها کودکستیز به حساب بیایند، جلب کنیم و درباره حق و حقوق طبیعی و روزانه کودک صحبت کنیم؛ حقوقی که توسط بزرگسالان جامعه زیر پا گذاشته میشود. پس بیاید به جای اینکه منتظر بمانیم وعدههایی چون شهر دوستدار کودک اجرایی بشوند، از خودمان شروع کنیم؛ از کارهای به ظاهر کوچک اما در واقعیت بسیار بزرگ که طعم زیستن را در دهان کودکان شیرینتر میکند.
چطور یک کودکستیز باشیم؟
برای آنکه کودکستیز نباشیم، ابتدا باید بدانیم کودکستیزی یعنی چه و چه مصداقهایی دارد. بنابراین در ادامه ویژگیهایی که شما را در حلقه کودکستیزان قرار میدهد، ذکر میکنیم به این امید که در آینده بتوانیم از آنها دوری کنیم.
از آوردن کودک خودداری کنید!
بچهها اغلب پرسروصدا هستند؟ از شنیدن صدای جیغ بچهها سردرد میگیرید؟ ترجیح میدهید مهمانی و جمعهای دوستانهتان را بدون کودک برگزار کنید؟ اگر پاسختان به این سوالها مثبت باشد، حق داریم نگران کودکان باشیم. در دنیایی به این بزرگی، جای کمی برای بچهها وجود دارد. تنها به این دلیل که بچه هستند و نیاز دارند بچگی و سروصدا کنند.
این شهر دوستدار کودک نیست و برای بچهها جایی ندارد
شاید به نظرتان برسد این جمله که «شهر برای بچهها جایی ندارد» اغراقآمیز است و حالا اگر شهر دوستدار کودک نداریم، آنقدر هم شهر کودکستیزی نداریم. اما کمی مکث کنید و فکر کنید کجا واقعا میتوانید دست کودکتان را رها کنید و به او اجازه بدهید به راحتی خودش باشد و هر کاری دلش میخواهد انجام بدهد؟ سینما؟ تئاتر؟ گالری؟ موزه؟ رستوران؟ یا کتابفروشیها؟
کودک ایدئال کودکی است که کودک نباشد!
اگر مدام از کودک میخواهید ساکت باشد، یک جا بنشیند، این کار را بکند و آن کار را نکند، پس شما هم معتقدید کودک ایدئال کودکی است که کودک نباشد! یادتان باشد وقتی برای ساکتکردن کودک به او گوشی موبایل میدهید، عملا خودتان را خلاص و آسوده کردهاید و او را گرفتار!
هیس! بچهها بازی نمیکنند!
کار بچهها بازی کردن است. بهخصوص حالا در نبود شهر دوستدار کودک که حضورشان در جامعه کمرنگتر از معمول است، بازی کردن مهمتر از همیشه است. آنها حق دارند بازی کنند، حق دارند جیغ خوشحالی بزنند و حق دارند با اسباببازیهایشان بازی کنند و حتی آنها را خراب کردند. اینها کار، وظیفه، حق و رسالت کودکان است! پس لطفا بچهها را کنترل نکنید و از آنها نخواهید از همان اول دانشمند بار بیایند.
از آن طرف بام نیفتید!
بچهدار شدن تغییرات زیادی در زندگی پدر و مادر و حتی دیگر نزدیکان ایجاد میکند. اما به عنوان والدین باید در نظر داشته باشید اینکه شما بعد از بچهدار شدن نتوانستید به کارهای دیگری بپردازید و بهعبارتی در مادر و پدر بودن خلاصه شدهاید، تقصیر کودک نیست. پس حتما این مموضوع را برنامهریزی و مدیریت کنید. اما یادتان باشد فرزند شما حق دارد که پدر و مادری شاد داشته باشد که برایش وقت میگذارند.
کودک یا حرف مردم؟ مسئله این است!
به هر حال در عصر نبود شهر دوستدار کودک مسئلهها زیاد است. تکهانداختن و گیردادنهای وقت و بیوقت همسایهها و صاحبخانه و حتی مردم در رستوران و پاساژ و … پدر و مادر را خسته میکند و آنها تلاش میکنند هرطوری شده کودک را مهار کنند تا به اصطلاح جلوی حرف مردم را بگیرند. اما … طفلک بچه …
خلاصه یادتان باشد بستن بچه به پایه کمد واقعا گزینه خوبی نیست!
پیشنهاد میکنیم مقالهی با دخالت دیگران در تربیت فرزند چه کنیم؟ را هم بخوانید.
بچه داری؟ آپارتمان اجارهای نداریم!
همه توانایی اجاره یا خرید خانه حیاطدار و ویلایی را ندارند و سکونت در طبقه اول هم سهم و شانس همه نمیشود. پس چه باید کرد؟ تازه! گذشته از اینها برخی از بنگاههای املاک و صاحبخانهها اول میپرسند بچه دارید یا نه؟ و اگر بچه داری، چندتا؟ مشخص نیست چه باوری به وجود آمده که خیال میکنند بچهها خانههای اجارهای را میخورند!
از اینجا تا به پارک، سه گُداره!
با گسترش آپارتماننشینی، حیاط از فرهنگ شهرسازی ما تقریبا رخت برچیده و پیادهرو هم عملا وجود ندارد. از طرفی فضاهای عمومی مانند پارک و بوستان در شهرهای ما به اندازهی کافی جدی نیستند و پارک تبدیل به فضای مردهای با حضور دو تاب و سرسره ساده شده است و خانوادهها در عمل برای رسیدن به یک محیط بزرگ و راحت و بیدغدغه، باید چند کیلومتر رانندگی کنند… خلاصه شهر دوستدار کودک فعلا یک رویاست.
اما بچهها چه گناهی کردهاند؟ بیاید همین فضاهای کوچک و محدود داخل شهر را هم از آنها نگیریم.
شهر دوستدار کودک ، یک وعده توخالی
در آخر یادآوری کنیم نمیتوانیم منتظر حلشدن یکشبه مشکلات و ظهور شهر دوستدار کودک بمانیم. منتظر اینکه یک روز پارک و جنگل به زندگی شهری اضافه شود نمانیم. خودمان باید مراقب خودمان باشیم. باید به حیاط و پیادهروها اهمیت بیشتری بدهیم. فضاهای مناسب کودک را در محلات مجهز کنیم. و در نهایت یادتان باشد همینکه برای ردشدن یک مادر و فرزند از خیابان ترمز میکنیم و اجازه میدهیم بدون ترس از این خیابانهای شلوغ رد شوند، کار مهمی کردهایم.